آنها از این نظریه در سیاست خارجی به ظاهر مارکسیستی لنینی خود استفاده میکردند و سایر کشورهایی که تحت تأثیر شوروی دارای دولتهای کمونیست بودند نیز پذیرفته بودند که با بهکارگیری این نظریه میتوانند با سایر کشورهای سرمایهداری همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.
چنین نظریهای در شرایطی ارائه شد که طبق یکی از اصلهای کمونیسم، کاپیتالیسم و کمونیسم هرگز نمیتوانند با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.شوروی از این نظریه در روابط خود با غرب بهویژه آمریکا، کشورهای عضو ناتو و پیمان ورشو استفاده میکرد.نزاع و اختلاف برسر تفسیرهای متفاوت از همزیستی مسالمتآمیز یکی از دلایل شکاف و جدایی میان چین و شوروی در دهههای 50 و 60 بود.
در طول دهه 60 و اوایل دهه70 جمهوری خلق چین تحت رهبری بنیانگذارش مائو زدونگ به این نظریه اعتراض داشت و آن را با اصول مارکسیسم مغایر میدانست. آنها معتقد بودند که باید در قبال کشورهای سرمایهداری موضع خصمانهای داشته باشند و نظریه همزیستی مسالمتآمیز را رد کردند که همین موجب شد میان چین و شوروی شکاف ایجاد شود.
با وجود این، چینیها نیز در سال1972 روابط تجاری با ایالات متحده را آغاز کردند که نشان داد آنها نیز به نوعی این نظریه را پذیرفتهاند و حاضرند در جهانی که رو به رشد است، با کشورهایی که سوسیالیست نیستند، ارتباط برقرار کنند. از اوایل دهه80 چین روابط خود را با سایر کشورها نیز گسترش داد. البته این تغییر نگرش چین مخالفانی نیز داشت که ازجمله آنها میتوان به هوکسها ( enver Hoxha ) اشاره کرد. او به روابط صمیمانه کشورش با دولتهای غیرکمونیستی اعتراض داشت و سفر نیکسون به چین را بهشدت محکوم کرد. هنوز هم طرفداران او در احزاب هوکسای ( Hoxhaist parties ) به مفهوم همزیستی مسالمتآمیز معترض هستند.
به کارگیری این نظریه از سوی اتحاد جماهیر شوروی بهزودی به شگردی برای سایر احزاب کمونیست تبدیل شد تا از هدف بلندمدت خود یعنی جلب حمایت برای شوروی یا انقلاب کمونیستی دست کشیده و با حضوری پررنگتر در جامعه از حمایتها در رقابتهای انتخاباتی بهره برده و به اهدافشان نزدیک شوند. کشورهای مختلف در مورد نظریه همزیستی مسالمتآمیز خطمشیهای متفاوتی دارند که از مهمترین آنها میتوان به شوروی، چین وکوبا اشاره کرد.
کوبا
یکی از منتقدان اصلی نظریه همزیستی مسالمتآمیز چهگوارا بود. این مارکسیست انقلابی آرژانتینی که رهبری جنگهای چریکی کوبا را برعهده داشت، معتقد بود که اگر ایالات متحده پس از جنگ خلیج خوکها باز هم حمله کند، زمینه جنگ هستهای فراهم میشود. از نظر چهگوارا، بلوک سرمایهداری از کفتارها و شغالهایی درست شده بود که از مردم غیرمسلح تغذیه می کنند.
چین
در سال 1953چو انلای، نخستوزیر چین پنج اصل برای همزیستی مسالمتآمیز پیشنهاد داد که یک سال بعد هنگام برگزاری مذاکرات چین و هند بر سر تبت، به تصویب رسید. در این مذاکرات که سال 1954برگزار شد، علاوه بر توافق بر سر تجارت و دادوستد میان تبت و هند، پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز نیز به امضای جواهرلعل نهرو نخستوزیر هند و چو انلای رسید. نهرو، نخستوزیر هند به قدری به این پنج اصل اعتقاد داشت که پس از تصویب آن در مصاحبهای تلویزیونی گفت: اگر این اصول در روابط دوجانبه مورد توجه قرار گیرند، تقریبا هرگز اختلاف و مناقشهای بهوجود نمیآید و جنگی آغاز نمیشود.
انلای این اصول را در کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی که سال 1955در باندونگ اندونزی برگزار شد، مطرح کرد که در بیانیه نهایی کنفرانس گنجانده شد. تصویب این اصول نشان داد که کشورهای پسااستعماری نیز از آن پس حرفی برای گفتن خواهند داشت.نکته قابل توجه اینکه اصول پنجگانه بعدها در شکلگیری جنبش عدمتعهد نقش بسیار مؤثری ایفا کرد و پایههای تاسیس این جنبش در بلگراد را بنا نهاد. پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز مطرح شده از سوی چین چنین بودند:
1 - احترام متقابل به استقلال و تمامیت ارضی
2 - پرهیز از خصومت از سوی طرفین
3 - پرهیز از دخالت در امور داخلی یکدیگر
4 - برابری و منافع دوجانبه
5 - همزیستی مسالمتآمیز
یکی از پیامدهای اصلی این سیاست آن بود که جمهوری خلق چین از شورشهای کمونیستی در شرق آسیا بهویژه اندونزی و مالزی حمایت نکند و از چینیهای مهاجر در سرزمینهای دیگر فاصله بگیرد.
با این حال دکترین مائو همچنان روی اختلاف و مناقشه میان نظامهای سرمایهداری و سوسیالیستها تأکید داشت. پس از مرگ مائو، چینیها انعطاف بیشتری نشان دادند؛ البته هرگز آرای رقبای خود را تأیید نکردند. طی دهههای70 و 80 مفهوم همزیستی مسالمتآمیز به چارچوبی برای همه کشورهای مستقل تبدیل شد. در 1982 اصول پنجگانه در قانون اساسی چین نیز وارد شد که گفته میشود تنها به روابط خارجی آنها محدود میشود.
گرچه اصول پنجگانه برای صلح بر سر قلمروهای مورد اختلاف میان هند و چین مطرح و بهمدت هشت سال مانع خشونت و درگیری میان دو کشور شد اما در نهایت چینیها و هندیها به جنگ روی آوردند اما در دهه 70 یکبار دیگر این اصول مورد توجه قرار گرفت و دو کشور روابط خود را بهبود بخشیدند.
نظریه همزیستی مسالمتآمیز مطرح شده توسط چینیها سه پیامد قابل توجه دارد؛1 - برخلاف نظریه مطرح شده از طرف شوروی، این نظریه تجارت آزاد در سطح جهان را تشویق میکند. 2 -این نظریه بر حفظ استقلال و تمامیت ارضی بسیار تأکید دارد بنابراین برنامههای آمریکا برای گسترش دمکراسی و حقوق بشر در سایر کشورها حرکتی خصمانه محسوب میشود.3 - از آنجا که چین، تایوان را کشوری مستقل نمیداند، تلاشهای آمریکا و سایر کشورها برای بهبود روابط چین و تایوان نوعی حرکت خصمانه بهحساب میآید.